منگال

معنی کلمه منگال در لغت نامه دهخدا

منگال. [ م َ ] ( اِ ) داس. دستغاله : به دور راهت نمی دهند منگالت را که نمیگیرند. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 402 ).

معنی کلمه منگال در فرهنگ عمید

داس، داسگاله.

معنی کلمه منگال در فرهنگ فارسی

( اسم ) داس دستغاله ( امثال و حکم دهخدا . چا . ۲ ج ۴٠۲:۱ )

جملاتی از کاربرد کلمه منگال

بازرس پلیس وظیفه‌شناسی بنام شمشیر سینگ طی یک درگیری راهزن معروف، منگال سینگ را دستگیر می‌کند. همسر منگال پسر او را به دنیا آورده و می‌میرد از این رو شمشیر پسر منگال را به خانه آورده و او را مثل پسر خودش بزرگ می‌کند. در دوران کودکی کیشن (پسر شمشیر) و آمیت (پسر منگال) سوتفاهمی به وجود می‌آید که سبب می‌شود کیشن خود را پسر منگال بداند. همین موضوع باعث ورود او به دنیای جرم و جنایت می‌شود. در عوض آمیت همانند پدرخوانده اش به یک افسر پلیس تبدیل می‌شود. آمیت و کیشن چندین بار در مأموریتهای آمیت رودرروی هم قرار می‌گیرند تا اینکه آمیت متوجه اعمال خلاف کیشن می‌شود ولی در اثبات آن عاجز می‌ماند. طی یک حادثه ساختگی آمیت تظاهر به نابینایی می‌کند تا برادرش و همچنین تمام اعضای گروه جنایتکاران را دستگیر کند و…