منن
معنی کلمه منن در لغت نامه دهخدا

منن

معنی کلمه منن در لغت نامه دهخدا

منن. [ م ِ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ منت. ( اقرب الموارد ) ( غیاث ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
هرچه یابد ببخشد و ننهد
به رسانندگان مال منن.فرخی.چون گردن احرار ز بار منن خویش
دهقان اجل احمد سمسار شکسته.سوزنی.کای خدا زین خواجه صاحب منن
چون نیاموزی تو بنده داشتن.مولوی.- ذوالمنن ؛ خداوند تبارک و تعالی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ذوالمنن شود.

معنی کلمه منن در فرهنگ عمید

= منت

معنی کلمه منن در فرهنگ فارسی

جمع منت
( اسم ) جمع منت

معنی کلمه منن در دانشنامه عمومی

شهر منن ( به فرانسوی: Menen ) در شهرستان کورتریک در استان فلاندری غربی در منطقه فلاندری در کشور بلژیک واقع شده است.
معنی کلمه منن در فرهنگ عمید
معنی کلمه منن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه منن در دانشنامه عمومی
معنی کلمه منن در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه منن در دانشنامه آزاد فارسی

مِنَن (Menin)
دروازه منن در ایپر
شهری در استان فلاندر غربی، در بلژیک، نزدیک رود لیس، نزدیک مرز فرانسه، با ۳۲,۷۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۱) توتون، کاسنی، و صابون از تولیدات آن و نساجی و علوم مهندسی از صنایع آن است .جادۀ ایپر به مِنن در میان نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول، مسیر بسیار خطرناکی تلقی می شد، زیرا از جبهۀ غرب می گذشت و به شدت و دایماً بمباران می شد.

معنی کلمه منن در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۷(بار)
(به فتح میم) طبرسی ذیل آیه . و . می‏گوید: من در اصل به معنی قطع است و از آن است . یعنی برای آنهاست پاداش غیر مقطوع و ابدی. منت نهادن و به رخ کشیدن نعمت را از آن منة گویند که وظیفه نعمت شده را قطع می‏کند (دیگر بر او لازم نیست در مقابل نعمت تشکر کند یا چیز دیگری انجام دهد) ایضاً منة به معنی نعمت است که شخص به واسطه آن از گرفتاری قطع و خارج می‏شود. این مطلب مورد تأیید فیومی در مصباح است و ممنون را به معنی مقطوع گفته و گوید مرگ را از آن منون گویند که قاطع زندگی است در صحاح گفته: «اَلْمَنُّ: اَلْقَطْعُ» و در قاموس آمده: «مَنَّ الْحَبْلَ: قَطَعَهُ» یعنی ریسمان را برید. راغب نسبت این معنی را به «قیل» داده و گوید: من چیزی است که با آن وزن کنند، وزن شده را موزون و ممنون گویند. منة به معنی نعمت سنگین است. منت دو جور اطلاق دارد: فعلی و قولی. منت خدا فعلی است و آن سنگین کردن بندگان با نعمت و عطیه است «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ» یعنی خداوند بر مؤمنان نعمت بخشید. و منت قولی که شمردن و به رخ کشیدن نعمت است قبیح می‏باشد مگر وقتیکه طرف کفران نعمت کند (ترجمه آزاد). آنانکه من را قطع معنی کرده‏اند گویند آلت وزن را از آن من گویند که جنس وزن شده با آن در مقداری قطع و تعیین می‏گردد. در اینجا سه مطلب هست. 1- منت در قرآن آنجا که به خدا نسبت داده شده همه به معنی انعام و نعمت دادن است مثل . خدا بر مؤمنان نعمت بخشید آنگاه که در میان آنها پیامبری مبعوث کرد وجود پیغمبر نعمت است که خدا به مردم عطا فرموده است. . ولی در آیه . ظاهراً مراد از «یَمُنُّ عَلَیْکُمْ» منت قولی است که در مقابل آنانکه اسلام خویش را به رخ آن حضرت می‏کشیدند و منت می‏نهادند می‏فرماید: بلکه خدا بر شما منت دارد که هدایتتان کرد. 2- منت در انسان مثل منت خدا به معنی انعام و عطیه آمده مثل . این عطای با حساب ماست به تو، تو هم عطا کن یا بازدار. . ریسمان را محکم کنید سپس یا احسان و آزاد می‏کنید و یا عوض می‏گیرید. ظاهراً منظور احسان و آزاد کردن است نه آزاد کردن و به رخشان کشیدن. 3- منت قولی و به رخ کشیدن که ناپسند و مبطل عمل است مثل . موسی «علیه السلام» به فرعون گفت: آن نعمتی است که چون بنی اسرائیل را برده خویش کرده‏ای بر من منت می‏نهی منت همان فرعون بود که به رخ موسی کشید و گفت: «اَلَمْ نُرَبِّکَ فینا وَلیداً وَ لَبِثْتَ فینا مِنْ عُمُرِکَ سِنینَ». . بر تو منت می‏دهند که اسلام آورده‏اند . صدقات خویش را با منت و اذیت باطل نکنید رجوع شود به «حبط». * . «تَسْتَکْثِرُ» حال است از فاعل «تَمْنُن» اگر مراد منت فعلی باشد منظور آنست که احسان نکن در حالیکه آن را زیاد می‏دانی یعنی: لباست را پاک کن، از تزلزل و اضطراب بپرهیز، کار خوب و احسانت را زیاد مشمار، برای خدایت در کارها استقامت ورز. در المیزان مناسب سیاق می‏داند که مراد منت قولی باشد یعنی عمل به این دستورها را منت نگذار و زیاد نبین و متعجب نباش که تو عبدی بیش نیستی و این قدرت از جانب خداست (ترجمه آزاد). * . «غَیْرُ مَمْنُونٍ» که به معنی غیر مقطوع و دائمی است چهار بار در قرآن آمده و همه درباره اجر آخرت است که اجر دنیوی در هر حال مقطوع است. . . . . **** . منون چنانکه در پیش گفته شد به معنی مرگ است یعنی: یا می‏گویند شاعر است برای او به پیشامد مرگ منتظر باشیم که از دنیا برود، مکتبش نیز فراموش گردد، این لفظ فقط یکبار در قرآن آمده است. مَنّ بنی اسرائیل . منّ و سلوی در . . نیز آمده است. راجع به سلوی در «سَلْو» سخن گفته‏ایم که پرنده بخصوصی بود و راجع به منّ هاکس در قاموس می‏گوید: منّ چیزی است که خدای تعالی بر بنیاسرائیل آنگاه که در دشت بودند در عوض نان برایشان نازل فرمود که در سفر خروج باب 16 بند 4 نان آسمانی خوانده شده است. نگارنده گوید: بند چهارم باب 16 سفر خروج در تورات چنین است: «آنگاه خداوند به موسی گفت همانا من نان از آسمان برای شما بارانم و قوم رفته کفایت هر روز را در روزش گیرند تا آنها را امتحان کنم که بر شریعت من رفتار می‏کنند یا نه». در المنار می‏گوید: منّ مادّه چسبنده و شیرینی است مانند عسل که از هوا بر سنگ و برگ درختان می‏نشیند، آن در اوّل مایع است سپس سفت و خشک می‏شود و مردم آن را جمع می‏کنند و از آنست ترنجبین. در مجمع درباره آن چهار وجه نقل کرده ماده معروفی که بر درختان می‏نشیند. چیزی است مانند صمغ که بر درختان می‏نشست و مثل عسل شیرین بود. نان نازک. همه نعمتهائی که خدا بیزحمت به بنیاسرائیل داد. در اقرب الموارد گوید: منّ هر شبنمی است که بر درخت و سنگ می‏نشیند و شیرین باشد و مانند عسل است و همچون صمغ می‏خشکد مانند سیرخشت (شیرخشت) و ترنجبین. ناگفته نماند: آمدن منّ بر بنیاسرائیل به صورت اعجاز بود لذا به اندازه‏ای نازل می‏شد که احتیاج آنها را رفع می‏کرد و ظاهراً شیره‏ای مانند شیر خشت بوده است واللَّه العالم.

جملاتی از کاربرد کلمه منن

این تن تنها من و نکوفیان و آن دلیری این زمان بی‌پرستار منن و آن دستگیری
ای تن اشراف کرده قید ز انواع منن وی دل احرار کرده صید ز الطاف شیم
بسکه بگذاشته با دست ایادی‌کرمت همه را فاخته سان طوق منن بر اعناق
گردن سرکشان ز بار منن زیر بار قدر طغان خانست
قدری زرکه وجه داعی بود تا بدان قابل منن باشد
پس از مانوئل یکم، به تدریج خاندان کمنن دچار درگیری‌ها داخلی و توطئه‌های فراوان شد و اندک‌اندک رو به زوال می‌رفت. آلکسیوس دوم تنها سه سال امپراتور بود. آندرونیکوس یکم که آلکسیوس دوم را از میان برداشته بود خود تنا دو سال فرمان‌راند. او واپسین کس از خاندان منن بود که به امپراتوری بیزانس می‌رسید.
تا بدیگر منن مضاف شود بعد تحصیل از ثواب جزیل
کای خدا زین خواجهٔ صاحب منن چون نیاموزی تو بنده داشتن
زبس که پای ترا برمنست دست منن بریده شد پی عذرم ز آستان سخن