منشویک
معنی کلمه منشویک در فرهنگ عمید
معنی کلمه منشویک در فرهنگ فارسی
( صفت ) پیرو فرقه منشویک ( اقلیت حزب سوسیال - دموکرات روسیه ) مقابل بلشویک
معنی کلمه منشویک در دانشنامه آزاد فارسی
به روسی «اقلیت». عضو دستۀ اقلیت حزب سوسیال دموکرات روسیه. در ۱۹۰۳ از بلشویک ها جدا شد. منشویک ها طرفدار حزبی بزرگ و با پیوندهای سازمانی سست بودند و اعتقاد داشتند که پیش از وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه، جامعۀ سرمایه داری باید در این کشور بیشتر گسترش یابد. در انقلاب روسیه، منشویک ها قدرت محدودی یافتند و دولتی در گرجستان بر پا کردند، که در ۱۹۲۲ سرکوب شد.
جملاتی از کاربرد کلمه منشویک
در سالهای سرکوب تزارها که به دنبال شکست انقلاب ۱۹۰۵ روسیه انجام شد، هر دو جناح بلشویک و منشویک با انشعاب مواجه شدند که باعث انشعابات بیشتر در حزب سوسیال دموکرات شد که از اواخر سال ۱۹۰۸ و سالهای بلافاصله بعد از آن خود را نشان داد. منشویکها به «منشویکهای طرفدار حزب» به رهبری گئورگی پلخانف، که مایل بودند کارهای زیرزمینی غیرقانونی و همچنین کارهای قانونی را حفظ کنند، تقسیم شدند. «انحلالطلبان» که برجستهترین مدافعان آنها پاول اکسلرود، فئودور دان، نیکولای الکساندرویچ روژکوف و نیکولای چخیدزه بودند، که میخواستند فعالیتهای کاملاً قانونی را دنبال کنند و مخالف کارهای غیرقانونی و زیرزمینی بودند.
خزب ازهمپاشیده بین سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۸ از نو سازماندهی شد. کنگرۀ نخست حزب در ۱۹۷۸ برگزار شد. در سال ۱۹۸۱ نیز کنگرۀ دوم سازماندهی شد. حلقههای حزبی بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ عمیقاً درگیر مباحثات ایدئولوژیک شدند و با همتایان آلمانی و اتریشی خود ارتباط برقرار کردند. در نتیجۀاین مباحثات دو خط متفاوت شکل گرفت که با نامهای بلشویک و منشویک پدیدار شد.
در آغاز جنگ جهانی اول، بلا کون در ارتش اتریش-مجارستان ثبتنام کرد و پانزده ماه در جبهه روسیه جنگید. در اوایل ۱۹۱۶، با پیشروی روسها به گالیسیا، اسیر و به اردوگاهی در تومسک منتقل شد. در پائیز همان سال، برای مقابله با زندگی کسالتبار زندان با چند افسر جوان دیگر گروهی را برای مطالعه و گفتگوی مارکسیستی تشکیل دادند. سال بعد کون و همکارانش که بسیاری از آنها رهبران آیندهٔ جنبش تحت حمایت بلشویکِ جمهوری شورایی مجارستان شدند، با فراکسیون بلشویک و منشویک آشنا شده و در ارتباط ماندند. این زمان نقطهٔ شروع فعالیت انقلابیِ روسی بلا کون است.
در سوم اسفند ماه ۱۳۲۰ خورشیدی وینر که منشویک بود معزول و به جای او یک بلشویک کنسول استراباد گردید وسرانجام با اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ شهر استراباد نیز دستخوش آسیبهای حاصل از جنگ شد. از زمان اشغال تا سال ۱۳۲۴ خورشیدی کنسولگری به عنوان یکی از مقرهای فرماندهی ارتش سرخ درآمد.
همچنین یک گروه غیر جناحی به رهبری لئون تروتسکی وجود داشت که تمام «جناح گرایی» در حزب سوسیال دموکرات کارگری را محکوم و برای «اتحاد» در تلاش میکرد و به شدت بر مشکلات کارگران و دهقانان روسی در زمینها متمرکز بود. ژولیوس مارتوف منشویک رسماً یک انحلالطلب در نظر گرفته میشد، تا حدی به این دلیل که بیشتر نزدیکترین دوستان سیاسی او از انحلالطلبان بودند.
اولین گروه مارکسیست در ارمنستان توسط استپان شاومیان در سال ۱۸۹۹ در جلال اوگلی (استپاناوان امروزی) تأسیس شد. در سال ۱۹۰۲، شاومیان، بوگدان کنونیانت و ارشاک زورابوف اتحادیه سوسیال دموکراتهای ارمنی را در سال ۱۹۰۲ در تفلیس (تفلیس) به عنوان شاخه ای از حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه تأسیس کردند.مانند سازمان مادر خود، به یک جناح بلشویک و منشویک تقسیم شد.
جزوه سیاسی "چه باید کرد؟" از لنین که در سال ۱۹۰۱ نوشته شد، به تسریع جدایی بلشویکها از منشویک کمک کرد. در آلمان، این کتاب در سال ۱۹۰۲ منتشر شد. اما در روسیه، سانسور شدید انتشار و توزیع آن را غیرقانونی اعلام کرد. یکی از نکات اصلی در نوشتن لنین این بود که انقلابی تنها با رهبری قدرتمند که میتواند تمام زندگی خود را وقف این امر کند، حاصل میشود. پس از اینکه انقلاب پیشنهادی با موفقیت دولت را سرنگون کرد، این رهبری قدرتمند قدرت را رها میکند و اجازه میدهد سوسیالیسم بهطور کامل توسعه یابد. لنین گفت که اگر انقلابیون حرفهای کنترل کارگران را حفظ نکنند، آنگاه آنها اهداف حزب را از دست میدهند و عقاید مخالف را اتخاذ میکنند، یا حتی انقلاب را کاملاً کنار میگذارند.
در ۲۸ ژانویه ۱۹۳۱ روبین به سلول دیگری آورده شد، جاییکه به او یک زندانی دیگر نشان داده شده و گفته شد که اگر اعتراف نکند، زندانی را خواهند کشت. روبین انکار کرد و زندانی در پیش چشمانش به رگبار بسته شد. همان فرایند شب دیگر نیز تکرار گردید. پس از دومین رگبار، روبین با بازجواین خود در مورد «اعتراف» مذاکره کرد، آنها از او میخواستند، تا استادش دیوید ریازانوف را که عضو مخفی توطئه منشویک بود، گرفتار سازد.
در ۱۹۰۳ و در طی دومین کنگرهٔ حزب اختلافات میان بلشویکها و منشویک باعث جداییشان میشود. علت این جدایی حول مسئلهٔ ماهیت حزب میچرخید. لنین، رهبر بلشویکها (اکثریت) به دنبال سازماندهی متمرکز نیروهای تعلیم دیدهای بود که قادر به کار پنهانی در جهت سرنگونی تزاریسم باشند. در حالی که ژولیوس مارتوف رهبر منشویکها (اقلیت) معتقد بود که باید درهای حزب را به روی همهٔ آنهایی که کمابیش با اهداف حزب موافقند باز کرد.
در محاکمه سال ۱۹۳۱ منشویک، روبین از موجودیت سازمان منشویک انکار کرد. هرچند او پذیرفت که بیانیههای کاذب در مورد مکاتبات ریازانوف و سایر منشویکهای مخفی بدهد، ادعا کرد که این کار بر اساس «اعتماد بزرگ شخصی» صورت گرفتهاست نه بر اساس انضباط سازمانی. در نتیجه این عدم همکاری کامل با دادستانها، روبین به پنج سال زندان محکوم شد. هرچند او تلاش کرد تا از ریازانوف در برابر بدترین مجازات محافظت کند، حالت «شکسته از لحاظ اخلاقی، ویران شده، تنزل یافته به یک حالت ناامیدی کامل» را تجربه کرد.