مملکت دار

معنی کلمه مملکت دار در لغت نامه دهخدا

مملکت دار. [ م َ ل َ / ل ِ ک َ ] ( نف مرکب ) دارنده مملکت. اداره کننده و مدبر مملکت :
هیچ شه را چنین وزیر نبود
مملکت دار و کار ملک تراز.فرخی.

معنی کلمه مملکت دار در فرهنگ عمید

۱. کشوردار.
۲. پادشاهی که کشور خود را خوب اداره کند.

معنی کلمه مملکت دار در فرهنگ فارسی

( صفت ) پادشاهی که در اداره امور مملکت کوشاست

جملاتی از کاربرد کلمه مملکت دار

هیچ شه را چنین وزیر نبود مملکت دار و کار ملک طراز
شد چو «ناصر الملک» مملکت دار خانه ماند و اغیار، لیس فی الدار
شایع هست که در گوشه ای از ساعت شمس العماره دو جغد لانه کرده بودند که کمتر دیده می‌شدند و هر زمان رویت می‌شدند شاه مملکت دار فانی را وداع می‌گفت