مسیحا نفس
جملاتی از کاربرد کلمه مسیحا نفس
مفت طبیبان مسیحا نفس گر غم ما را سر اظهار نیست
خواهند حریفان مسیحا نفس آموخت نطق از لب الهام سرایی که تو داری
دردا که آن طبیب مسیحا نفس نکرد اندیشه ای که عاشق رنجور داشتم
شد از دم تو مسیحا نفس دل مرده دواپذیر و دل بیدوای من مجروح
دلی گر نداری مسیحا نفس نفس را میاور به لب زین سپس
عاشق قد توأم ای تو مسیحا نفس لیک چو مریم زراست می نتوان زد نطق
صبح مسیحا نفس از ره بام آمده ساغر زرین بچنگ چون صنمی سیم تن
از باد مسیحا نفس آن کوه پر از برف شد زنده پس از مردن و زد چاک کفن را
خلیل آیتان مسیحا نفس دلیلان سرگشته فریادرس
جز با دم پیران مسیحا نفس این درد هرگز نشود چاره که درمان شدنی نیست