مستمال

معنی کلمه مستمال در لغت نامه دهخدا

مستمال. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استمالة. بسوی خود میل داده شده. ( از منتهی الارب ). مایل و خم شده. ( از اقرب الموارد ). || تسلی و دل آسا نموده شده. ( از منتهی الارب ). کسی که دل او را بدست آورده باشند. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استمالة شود.

معنی کلمه مستمال در فرهنگ عمید

دلجویی شده.

معنی کلمه مستمال در فرهنگ فارسی

( اسم ) استمالت کرده راضی کرده : از هر جا و هر محل بقلمرو اشرف ..همایون.. می آیند بهم. ابواب مستظهر و مستوثق و مستمال و امیدوار بوده بدانند....

جملاتی از کاربرد کلمه مستمال

غرور حسن ز خط بیش شد که دارد یاد که حاکم از رقم عزل مستمال شود
که این هم لطف شاه بی مثال است خلایق شاد و هر تن مستمال است
گوئی از بنده بندگی خواهی که کنی مستمال اشفاقم