معنی کلمه مسبت در لغت نامه دهخدا
مسبت. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیت. رجوع به تسبیت شود. || منوم و مسکن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مُسبِت شود. || شتر یا گوسپندی که بچه افکند. ( ناظم الاطباء ).
مسبة. [ م ِ س َب ْ ب َ ] ( ع ص ) آنکه مردم را دشنام بسیار دهد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مِسب . و رجوع به مسب شود.
مسبة. [ م ِ س َب ْ ب َ ] ( ع اِ ) انگشت سبابه. ( اقرب الموارد ). انگشت شهادت. مسبحة.