جملاتی از کاربرد کلمه مساهله در خون وی مساهله نز باب رحم رفت قتلی دگر نبود در امکان کربلا چو غیر چید گل وصلت از مساهله من چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم من و وفا به درت خوارتر ز یک دگریم مکن مساهله در حق بندگان قدیم