معنی کلمه مرزغن در لغت نامه دهخدا
هر که را راهبرزغن باشد
منزل او به مرزغن باشد.عنصری ( لغت فرس اسدی ).هیج نندیشی که تا خود چون بود انجام کار
مرغزار آید جزای فعل تو یا مرزغن.سنائی ( از جهانگیری ).|| آتش.( جهانگیری ) ( رشیدی ). مرزغان. ( رشیدی ). رجوع به مرغزن شود. || دوزخ. ( برهان قاطع ). رجوع به مرغزن و حواشی آن شود. || آتشدان. ( برهان قاطع ). رجوع به مرغزن شود.