مرزداری
معنی کلمه مرزداری در فرهنگ عمید
۲. (اسم ) اداره ای که به کارهای مرزداران رسیدگی می کند.
۳. (اسم ) [منسوخ] ادارۀ گارد سرحدی.
معنی کلمه مرزداری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مرزداری
جهانبگلو، از ایلهای کرد ایران است که صفویان آنرا از ارزروم به استرآباد (کتول و فندرسک) انتقال دادند و آنان در آنجا املاکی تهیه کردند. آقا محمد خان این ایل را به مازندران (حدود فرحآباد و قاجار خیز و گل نیشین) کوچ دادند و وظیفه مرزداری ایران به عهده ایشان بود. شرح خدمات روسای این ایل در تتمه روضةالصفا آمدهاست.