مردم دار. [ م َ دُ ] ( نف مرکب ) خوش سلوک. خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک. خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان باشد : مردم دار و خداوند دوست بودی. ( سیاست نامه ). نرگس مست نوازش کن مردم دارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد.حافظ.
معنی کلمه مردم دار در فرهنگ عمید
کسی که با مردم خوش رفتاری کند.
معنی کلمه مردم دار در فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که با مردم بخوشی رفتار کند آنکه با دیگران مماشات و مدارا کند : و مردم دار و خداوند دوست بودی .
جملاتی از کاربرد کلمه مردم دار
ترا من دیدهام در جادویی دست تویی جادوی مردم دار پیوست
چشم مردم دار و لب خندان و ابرو بی گره بهر محنت دیدگان مجموعه الطاف بود
دیده مردم دار باشد چشم تو خاطر مردم نمی دارد نگاه
با وجود مردم آزاری چو چشم آهویت مست مردم دار نبود ور بود نبود چنین