معنی کلمه مدینی در لغت نامه دهخدا
مدینی. [ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به مدینه اصفهان و مدینه انبار و مدینه بخارا و مدینه جابر میان ری و قزوین و مدینه سمرقند، مدینه و قبره ، مدینةالمبارک و مدینه مرو، و مدینه مولی ، مدینه مصر، مدینه نیشابور، مدینه نسف است. از هر یک این بلاد علما و محدثان برخاسته اند که همه را در نسبت مدینی گویند و منسوب بدین مدینه ها مدینی گویند و منسوب به مدینةالرسول - یثرب - را مَدَنی گویند، تنها برای تمیز. گروهی شق اخیر را درست ندانسته و منسوب به مدینةالرسول را نیز مدینی خوانند.( یادداشت مؤلف ، از معجم البلدان ). انسان منسوب به مدینه یثرب را مدنی گویند و پرندگان و حیوانات دیگررا در نسبت بدین شهر مدینی نامند. ( اقرب الموارد ).
مدینی. [ م َ ] ( اِخ ) محمدبن عمربن احمدبن عمربن محمد اصفهانی مدینی ، مکنی به ابوموسی ، از حافظان و مصنفان حدیث است. به سال 501 هَ. ق. در اصفهان ولادت یافت به مناسبت نسبتش به مدینه اصفهان معروف به مدینی است. سفری به همدان و بغداد کرد. از تألیفات اوست : الاخبار الطوال ، اللطائف ، تمة معرفة الصحابة الوظایف ، عوالی التابعین ، المغیث ، الزیادات. وی به سال 581 هَ. ق. در اصفهان در گذشت. ( الاعلام زرکلی ج 7 ص 202 ) ( ریحانة الادب ج 5 ص 276 ). رجوع به وفیات الاعیان ج 1 ص 486و تتمة المختصر ابن الوردی ج 2 ص 95 و طبقات الشافعیة ج 4 ص 90 و دیگر مآخذ مذکور در الاعلام زرکلی شود.