مجدور

معنی کلمه مجدور در لغت نامه دهخدا

مجدور. [ م َ ] ( ع ص ) سزاوار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سزاوار و لایق. گویند انه لمجدوران یفعل کذا؛ یعنی او سزاوار است که چنین کند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کم گوشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). لاغر و کم گوشت. ( ناظم الاطباء ). || آبله زده. ( دهار ). چیچیک برآورده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آبله دار. آبله رو. مبتلا به جدری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). || مرواریدی است که بر دانه دو نقطه بسان آبله بود. ( جواهرنامه ).

معنی کلمه مجدور در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (ص . ) آبله دار، آبله رو.

معنی کلمه مجدور در ویکی واژه

آبله دار، آبله رو.

جملاتی از کاربرد کلمه مجدور

این حزب در سال ۱۹۸۰ توسط حزب کمونیست بنگلادش (لنینیست)، لیگ کمونیست انقلابی، حزب مجدور و گروه دیگری تأسیس شد. امل سن دبیرکل و مؤسس حزب بود.