متملس. [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ]( ع ص ) تابان و نرم. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). تابان و درخشان و صیقلی. ( ناظم الاطباء ). || نرم گردیده. || بازگشته از کاری. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تملس شود. || رسته و رهایی یافته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده بعد شود.