متفرعن

معنی کلمه متفرعن در لغت نامه دهخدا

متفرعن. [ م ُت َ ف َ ع ِ ] ( ع ص ) متکبر و مغرور. خودبین. خودپسند واز خودراضی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تفرعن شود.

معنی کلمه متفرعن در فرهنگ معین

(مُ تَ فَ عِ ) [ ع . ] (اِفا. ) متکبر، مغرور.

معنی کلمه متفرعن در فرهنگ عمید

متکبر، خودخواه، خودبین.

معنی کلمه متفرعن در فرهنگ فارسی

متکبر، خودخواه، خودبین
( اسم ) متکبر خود خواه : بنظرش دختری متفرعن آمد . جمع : متفرعنین .

جملاتی از کاربرد کلمه متفرعن

او پیشنهاد می‌کند که برهان چهارم آکویناس (برهان مراتب) به مانند ایراد ثقیلی از «یک متفرعن متعفن بی‌همتا» سبکسرانه است. او برهان پنجم را، که «برهان نظم» است، به فصل بعد موکول می‌کند که در آن به تشریح نظریه فرگشت [تکامل] می‌پردازد و توسط آن برهان صُنع را رد می‌کند.
در ماه فوریه ۱۸۶۴ ایه‌موچی برای بار دوم به کیوتو سفر کرد. شش روز پس از ورودش در ۲۲ فوریه امپراتور او را به سمت وزیر راست و فرمانده نگهبانان منصوب کرد. ایه‌موچی که برای ابراز تشکر به قصر کیوتو آمده بود از امپراتور سخنان تلخی شنید امپراتور گفت افسوس به هر سو که می نگریم آشفتگی و از هم پاشیدگی است. در داخل نظم عمومی به هم ریخته ، میان عالی و دانی تفرقه افتاده و مردم گرفتار نهایت رنج و ناراحتی اند. در خارج، ما مورد اهانت پنج دولت متفرعن شده ایم و چنین پیداست که غلبه‌شان بر ما سرنوشت مقدر و محتوم ماست همچنین امپراتور از وی خواست که در خود عنوانی که یک شوگون دارد همچون سرکوب‌گر وحشیان رفتار کند.