متعقد

معنی کلمه متعقد در لغت نامه دهخدا

متعقد. [ م ُ ت َ ع َق ْ ق ِ ]( ع ص ) منجمد گشته و با هم بسته شده و فسرده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تعقد شود.

جملاتی از کاربرد کلمه متعقد

در این شیوه افزون بر گل و برگ در لابه‌لای خطوط حروف عمودی بسیار بلند کشیده می‌شوند و بر دربالا با هم گره خورده ترکیبی شبیه به نقوش هندسی اسلامی پدیدمی‌آورند. به این شیوه متعقد یا گره‌دار نیز می‌گویند.
همچنان که تاجر در آخر هر سالی با شرکای خود حساب می کند و این امری است که بر هر که متعقد روز حساب، و سالک راه آخرت باشد لازم است.