معنی کلمه مترش در لغت نامه دهخدا
امر دان گرچه گل گلشن حسن اند ولی
خارخار دل از آن شوخ مترش باشد.فیضی ( از آنندراج ).از بس که به همدمان بد یار شدی
چون حسن مترش به نظر خوار شدی
تبخال صفت کنج لبت آبله کرد
آخر به بلای بد گرفتار شدی.منصور ( از آنندراج ).هر گل که خارخار طمع سر نهد از او
در دیده بدقماش چو روی مترش است.ملامفید ( از آنندراج ).