متحرکه

معنی کلمه متحرکه در لغت نامه دهخدا

متحرکه. [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ک َ /ک ِ ] ( ع ص ) مؤنث متحرک. ج ، متحرکات : هر بیت را دو نیمه باشد که در متحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند. ( المعجم چ دانشگاه ص 27 ). || مأخوذ ازتازی ؛ جنباننده و حرکت دهنده. ( ناظم الاطباء ).
- قوای متحرکه ؛ قوه هائی که حرکت میدهند و حرکت وارد می کنند و می جنبانند. ( ناظم الاطباء ).

جملاتی از کاربرد کلمه متحرکه

این روح را قدسی خوانند؛ و دو روح دیگر که هستند اطبا و حکما یکی را حیوانی و متحرکه خوانند، و آن دیگر را علما روحانی خوانند؛ و بروحانی آن خواهند که با قالب، آنرا اضافت کنند. و اضافت کردن این روح روحانی با قالب بر دو وجه باشد:
مسلح شدن با گاز باروت یک سامانه عملیاتی است که برای تأمین انرژی برای عمل فشنگ گذاری در سلاحهای گرم خودکار استفاده می‌شود. در مسلح شدن با گاز باروت، بخشی از گاز فشار قوی ناشی از شلیک فشنگ، برای برای بیرون پراندن پوکه فشنگ شلیک شده و بارگذاری یک فشنگ جدید در جان لوله (محفظه فشنگ) استفاده می‌شود. انرژی حاصل از گاز از طریق یک روزن در لوله سلاح یا یک تله در دهانه لوله سلاح جمع‌آوری می‌شود. سپس این گاز فشار قوی جمع‌آوری شده، به سطحی مانند سر پیستون ضربه می زند. بر اثر این عمل، حرکت کافی برای بازکردن قفل آلات متحرکه، عمل فشنگ کشی، پوکه پرانی، کشیدن چکش یا ضربه زننده، قراردادن فشنگ جدید در جان لوله (محفظه فشنگ) و قفل کردن مجدد آلات متحرکه تأمین می‌شود.