مایه کردن

معنی کلمه مایه کردن در لغت نامه دهخدا

مایه کردن. [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مایه ساختن. سرمایه ساختن. فراهم آوردن سرمایه :
خرد بر دل خویش پیرایه کرد
به رنج تن از مردمی مایه کرد.فردوسی.زخورشیدمر روز را مایه کرد
شب قیرگون خاک را سایه کرد.اسدی.سال عالم عنف و لطف و مهر و کینت مایه کرد
تا زمستان و بهار آورد و تابستان وتیر.سوزنی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه مایه کردن در فرهنگ فارسی

مایه ساختن

جملاتی از کاربرد کلمه مایه کردن

نشاید خوی بد را مایه کردن بزرگان را چنین بی‌پایه کردن