مایه داری

معنی کلمه مایه داری در لغت نامه دهخدا

مایه داری. [ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) سوداگری. تجارت :
تهی دست کو مایه داری کند
چو لنگی است کو راهواری کند.نظامی.

معنی کلمه مایه داری در فرهنگ فارسی

۱- دارای مایه و بضاعت بودن . ۲- ضخامت ستبری . ۳- پررنگی .

جملاتی از کاربرد کلمه مایه داری

الفنج کن اکنون که مایه داری از منت نصیحت به رایگان است
به کشور کجا مایه داری شنود نه مایه رها کرد با وی نه سود
گر قطره ام به کام جگر تشنگان حزین امّا به مایه داری طوفان فروچکم
ابر بهار در عرق شرم غوطه زد از مایه داری مژه ی اشکبار ما
گر بسی مایه داری آخر کار حیرت و عجز را کنی انباز
ز مایه داری اشکم خوش است خاطر دوست خدا کند، نکند دل مرا ز یار خجل