معنی کلمه ماکانی در لغت نامه دهخدا
سلاحت بهر دین بهتر که زنبور از پی شهدی
چو گیلی کوردین پوش است و ژوبین کرده ماکانی.خاقانی ( از انجمن آرا ).مرا شدگلشن عیسی و زین رشک آفتاب آنک
سپر فرمود دیلم وار و زوبین کرد ماکانی.خاقانی.|| ( اِ ) حربه ای که منسوب به اهل ماکان است و آن ژوبین باشد که نیزه کوچک است. ( برهان ).نیزه کوچک و زوبین. ( ناظم الاطباء ).
ماکانی. ( اِخ ) نام شهری ، و ماکان نام پادشاهی که شهر مذکور منسوب به اوست. ( آنندراج ) ( غیاث ). و رجوع به ماکان شود.