ماکانی

معنی کلمه ماکانی در لغت نامه دهخدا

ماکانی. ( ص نسبی ) منسوب به ماکان بن کاکی ( فرهنگ رشیدی ). مردمی را گویند که منسوب به ماکان باشند. ( برهان ). منسوب ولایت ماکان. ( ناظم الاطباء ) :
سلاحت بهر دین بهتر که زنبور از پی شهدی
چو گیلی کوردین پوش است و ژوبین کرده ماکانی.خاقانی ( از انجمن آرا ).مرا شدگلشن عیسی و زین رشک آفتاب آنک
سپر فرمود دیلم وار و زوبین کرد ماکانی.خاقانی.|| ( اِ ) حربه ای که منسوب به اهل ماکان است و آن ژوبین باشد که نیزه کوچک است. ( برهان ).نیزه کوچک و زوبین. ( ناظم الاطباء ).
ماکانی. ( اِخ ) نام شهری ، و ماکان نام پادشاهی که شهر مذکور منسوب به اوست. ( آنندراج ) ( غیاث ). و رجوع به ماکان شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ماکانی

آکینو در اوت ۲۰۱۹ هنگامیکه نتوانست در بزرگداشت سی و ششمین سالگرد درگذشت پدرش شرکت کند، متعاقباً گزارش شد وی از ذات الریه رنج می‌برد. یک ماه بعد، آکینو برای معاینه و معالجه در بخش مراقبت‌های ویژه در مرکز پزشکی ماکانی بستری شد. به گفته سناتور پانگیلینان آکینو علاوه بر ذات الریه از فشار خون و دیابت نیز رنج می‌برد. از آن پس وی مرتباً در پی علاج بیماری خود بود.
دوستان را جاودان پر گوهر کانی کند دشمنان را دیده ها پر خشت ماکانی کند