ماوردی

معنی کلمه ماوردی در لغت نامه دهخدا

ماوردی.[ وَ ] ( ع ص نسبی ) منسوب است به ماورد که ساختن و خرید و فروش گلاب را می رساند. ( از انساب سمعانی ). گلاب گر. گلاب فروش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ ) بهترین نوع چوب عود. ( از دزی ج 2 ص 566 ).
ماوردی. [ وَ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن حبیب بصری مکنی به ابوالحسن ( 364-450 هَ. ق. ) از علماء و فقها و قضات مشهور عصر خویش بود. در بصره تولد یافت و در همانجا از ابوالقاسم صیمری و به بغداد از ابوحامد اسفراینی علم فقه آموخت و در شهرهای بسیار عهده دار منصب قضا شد. سرانجام دربغداد اقامت گزید و در زمان القائم بامراﷲ عباسی عنوان قاضی القضات یافت و در پیش خلفا منزلتی رفیع به دست آورد. ماوردی از فقهای شافعی بود و به مذهب اعتزال تمایل داشت. وی در بغداد وفات یافت و در «باب حرب » مدفون گردید. او را تألیفات بسیار است از آن جمله : ادب الدنیا و الدین. الاحکام السلطانیة. العیون و النکت. الحاوی در فقه شافعی. نصیحةالملوک. فی سیاسة الحکومات. اعلام النبوة. معرفةالفضائل. الامثال والحکم. الاقناع در فقه. قانون الوزارة و سیاسة الملک و جز اینها. و رجوع به وفیات الاعیان و اعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 146و روضات الجنات ص 483 و معجم المطبوعات ص 1611 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ماوردی

اصلی ترین دلیل ماوردی برای نگارش این کتاب تنظیم رابطهٔ نهاد خلافت و سلطنت بود زیرا که در زمان خلافت عباسی بین منافع و حقوق خلفای عباسی و حقوق سلاطین آل بویه تضاد پیش‌آمده بود. بر همین مبنا ماوردی با تدوین حقوق سیاسی در کتاب الاحکام السلطانیه به تقویت نهاد "خلافت" پرداخت.