لیزه

معنی کلمه لیزه در لغت نامه دهخدا

لیزه. [ زَ / زِ ] ( ص ) لیز. آمیخته. || ( اِ ) دست افزار کشیدن بر چیزی. ( برهان ). || ( پسوند ) مزید مؤخر برخی کلمات ، چون : کفچلیزه.

معنی کلمه لیزه در فرهنگ فارسی

( صفت ) آمیخته .
دست افزار کشیدن بر چیزی . یا مزید موخر برخی کلمات چون کفچلیزه .

جملاتی از کاربرد کلمه لیزه

پیشگامان ابداع روش‌های جدید و استفاده از رایانه در سالیابی حلقه‌های درختان اکشتاین، باوخ و لیزه هستند.
پس از سه مرحلهٔ نخست در بلژیک، مسابقه به شمال فرانسه منتقل شد. مرحلهٔ هفتم در کوه‌های ووژ خاتمه یافت و مرحلهٔ هشتم وارد کوهستان ژورا شد. مراحل دهم و یازدهم در آلپ برگزار شد و دو مرحلهٔ بعدی در ساحل مدیترانه طی شدند. تور در مرحلهٔ چهاردهم وارد بخش شرقی پیرنه شد و مراحل شانزدهم و هفدهم در غرب پیرنه برگزار شد. مرحلهٔ نوزدهم به شمال شرقی فرانسه برگشت و در نهایت تور در شانزه لیزه به پایان رسید.
سیدجلال تهرانی سرانجام در ۱۰ مرداد ۱۳۶۶ پنج روز پیش از ۹۱ سالگی‌اش درگذشت. شمسی در منزل مسکونی‌اش واقع در شانزه لیزه اقامتگاه وارن فوت کرد. وی در زمان فوتش فرزندی نداشت و همسرش در قید حیات نبود.
دانکن به قدری معروف شد که برای بسیاری از هنرمندان در رشته‌های مختلف و شاعران و نویسندگان به یک منبع الهام قابل توجه تبدیل شد. هنگامی که تئاتر شانزه لیزه در ۱۹۱۳ تأسیس شد. آنتوان بوردل تصویر او را در تابلوی نقش برجسته ورودی تئاتر قرار داد. چهره او در میان الهگان نه گانه هنر (میوزها) در نقاشی ادیتوریم همین تئاتر قابل تشخیص است. این تابلو کار موریس دنیس بود.