لوج

معنی کلمه لوج در لغت نامه دهخدا

لوج. ( اِخ ) ( چشمه ٔ... ) ازمزارع خنامان کرمان است. ( مرآة البلدان ج 4 ص 245 ).
لوج. ( ص ) لوت. برهنه. عریان. ( برهان ). || احول. لوچ :
گوش کررا سخن شناس که دید
دیده لوج راست بین که شنید.سنائی.
لوج. [ ل َ ] ( ع مص ) در دهان گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لوج در فرهنگ فارسی

( صفت ) لوت برهنه عریان .
در دهان گردانیدن چیزی را

جملاتی از کاربرد کلمه لوج

در ازل لوج و قلم وقت قرار کارها تا ابد ملک جهان بر وی مقرر کرده اند
مکی در کچیکان، آلاسکا متولد شد. در سال ۱۹۸۰ از دبیرستان کچیکان فارغ‌التحصیل شد. او ساناحاج لوج را در کریگ، آلاسکا، متعلق به خود داشت. مکی در سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ در مجلس نمایندگان آلاسکا خدمت کرده و دموکرات بود. او سپس در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ در سنا آلاسکا خدمت کرد.