لوثین
جملاتی از کاربرد کلمه لوثین
شدت عشق لوثین به برن آنقدر زیاد بود که به محض اینکه خبر مرگ برن به او رسید، او نیز بر روی زمین خوابید و از دنیا رفت. روح او به تالارهای ماندوس رفت. در آنجا او این اجازه را پیدا کرد که نزد ماندوس والار برود و از او یک درخواست بکند. هم برن و هم لوثین این اجازه را یافتند که عمری دوباره داشته باشند، اما هر دوی آنها به مرگ انسانی دچار میشدند و روحشان به آنطرف دیوارهای آردا به محلی ناشناخته میرفت.
لوثین برای برن یک پسر به دنیا آورد، که دیور نامیده شد، به معنای «وارث تینگول»، و گفته میشود که یکی از زیباترین انسانهایی بوده که تا آن زمان قدم به آردا گذاشتهاست زیرا خون الفها و آینور در بدن او جاری بود. خون برن و لوثین که نماینده ای از الداها و اداین بودند در تمام نوادگانشان به ارث رسید. سرانجام برن و لوثین با یکدیگر در تال گالن برای همیشه چشم از جهان فرو بستند. شمشیر برن داگمور نام دارد.
اولین نسخه از این داستان داستان تینوویل است که در سال ۱۹۱۷ در کتاب داستانهای گمشده نوشته و منتشر شده بود. در طول دهه ۲۰ تالکین شروع به تغییر شکل داستان و تبدیل آن به یک شعر حماسی کرد و نام نوای لیثیان را بر او گذاشت. تالکین هرگز این کتاب اشعار را کامل نکرد که شامل سه سرود از هفده سرود بود. بعد از مرگ تالکین نوای لیثیان با نام نوای برلریاند در کنار دیگر کتابهای تالکین مثل نوای فرزندان هورین و چندین کتاب شعر منتشر شد. آخرین نسخه از این داستان بهصورت نثر در یک فصل در کتاب سیلماریلیون که توسط آراگورن در داستان یاران حلقه بازگو شدهاست. علاوه بر این گفته شدهاست در ضمیمه کتاب ارباب حلقهها هم داستان آراگورن و آرون بر اساس الهام از داستان برن و لوثین منتشر شدهاست.
فرزندان و نوادگان برن و لوثین به دو دسته تقسیم شدند. یک انسانهایی با عمرهای دراز و دو، نیمه الفهایی با عمر فانی.
پس از گذشت دورانها، حدود ۶۰۰۰ سال بعد (عصر سوم خورشیدی) از نسل ان دو فقط یک اراگورن (از مردان کوهستانی) و آرون (یکنیمه الف) باقی ماند؛ که آنها نیز بعد از نابودی حکومت دومین ارباب تاریکی سائورون خادم مورگوت، با یکدیگر ازدواج کردند و نسل برن و لوثین ادامه یافت.
داستان برن و لوثین یک داستان عاشقانه و ماجراجویانهای از یک انسان فانی، برن و یک الف-مایا جاودانه، لوثین میباشد. بر اساس گفتههای جیآرآر تالیکن این داستان در دوران اول سرزمین میانه حدوداً ۶۵۰۰ سال قبل از رخدادهای کتاب معروف تالکین، ارباب حلقهها اتفاق افتاده است. تالکین این داستان را در چندین نسخه نوشته که آخرین نسخه آن در کتاب سیلماریلیون چاپ شدهاست. در کتاب ارباب حلقهها به برن و لوثین اشاره شدهاست.
برن و لوثین دوباره زنده شدند و در تال گالن در میانه رودخانه آدورانت در اوسیریاند زندگی کردند. در آنجا آنها از موجودات فانی دیگر جدا بودند؛ برن تنها در یک اتفاق در دوران اول دوباره شرکت کرد و آن زمانی بود که برای از بین بردن گروه دورفهایی که دوریات را نابود کرده و گردنبند ناگلامیر (که سیلماریل در آن جاسازی شده بود) را دزدیده بودند به دوریات رفت.