لنگرگیر. [ ل َ گ َ ] ( نف مرکب ) کشتی که به سبب گرانی به جای خود تواند ایستاد. ( آنندراج ) : بود معذور گر در وجد آید سالک واصل که کشتی نیست لنگرگیر چون گردیددریائی.محمدسعید اشرف.
معنی کلمه لنگر گیر در فرهنگ فارسی
( صفت ) کشتیی که بسبب سنگینی در جای تواند ایستاد : بود معذور گردروجد آید سالک و اصل که کشتی نیست لنگر گیر چون گردید دریایی . ( محمد سعید اشرف لغ. )
جملاتی از کاربرد کلمه لنگر گیر
نیست لنگر گیر دریای پرآشوب جهان کشتی ما را اگر لنگر نباشد گو مباش
بحر عقل است آن که هر موجی به زنجیرش کند نیست لنگر گیر بحر اخضر دیوانگی