لقمانی

معنی کلمه لقمانی در لغت نامه دهخدا

لقمانی. [ ل ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ارداک شهرستان مشهد، واقع در 21هزارگزی شمال باختری مشهد و شمال کشف رود. جلگه ، معتدل و دارای 96 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه لقمانی در فرهنگ فارسی

۱- همچون لقمان بودن . ۲- حکمت داشتن حکیمی .
دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد .

جملاتی از کاربرد کلمه لقمانی

گفت سلطان که مرا معلوم بود که تو لقمانی باسم ای بحر جود
عجبی نیست مر آن آیت ربانی را گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را
سخن از عبر کنعانی و حکم لقمانی باید تا بر حاشیه اوراق روزگار بپاید و ارواح متفکر ازو بیاساید و اشباح متحیر بدو بیاراید.
لیکن اندیشهای لقمانی داد از آن نخوتش پشیمانی
ور تو افلاطون و لقمانی به علم من به یک دیدار نادانت کنم
به گفتهٔ وزیر دادگستری ایران تعداد بازداشت شدگان بیش از ۶۰ نفر بوده و ۴۲ تن از آن‌ها زن بودند. از این افراد می‌توان به علی‌اکبر موسوی خوئینی (نماینده پیشین مجلس)، دلارام علی (مددکار و فعال اجتماعی)، ژیلا بنی‌یعقوب (روزنامه‌نگار)، بهمن احمدی امویی (روزنامه‌نگار)، بهاره هدایت (فعال دانشجویی)، عاطفه یوسفی (فعال دانشجویی)، معصومه لقمانی (فعال دانشجویی) اشاره کرد.
گه دانش بدانجایی ندارد پای با وی کس که حکمتهای لقمانی بود چون ژاژ طیانی
ور تو افلاطون و لقمانی به علم و کر و فر من به یک دیدار نادانت کنم نیکو شنو
رو گر همه لقمانی درکش می روحانی کاین شربت ربانی تأثیر دگر دارد
و امروز ازو شاخی پربار به جای است با حکمت لقمانی و با ملکت قیصر
از ۹ سالگی نزد غلام لقمانی با مقدمات موسیقی آشنا شد و سپس با بهرام نصرالهی نوازندگی پیانو را ادامه داد. وی در تهران به‌طور جدی تحت آموزش فرمان بهبود، استاد پیشین هنرستان عالی موسیقی قرار گرفت.