جملاتی از کاربرد کلمه لعل پوش
گفتمش نی بگفت اگر باشد دختری لعل پوش و سیمین بر
به بر زرد یکسر به تن لعل پوش همه شکل دنبال و کافور گوش
نار بگرفته است جای ارغوان لعل پوش زاغ بگرفته است جای بلبلان زند خوان
شد از خون تن ماهیان لعل پوش دل میغ زد ز آب شنگرف جوش
خورشید لعل پوش چگویم کنایهایست چون ماه لیک هالهای از طوق عنبرش
زمین، از رنگ لاله، لعل پوش است؛ هوا، از بوی گل عنبر فشان است
فلک به تعزیت ما کبود پیرهن است برش بآه جگر، لعل پوش باید داشت
بحر از این دم به جوش کوه از این لعل پوش نوح از این در خروش روح از این شرمسار
فراوان درو خیل ماهی به جوش همه سرخ چون لشکر لعل پوش
آبرا لعل پوش خواهد کرد خاک را مشکبار خواهد کرد