جملاتی از کاربرد کلمه لعل پاره
بس ای امام که نشناسد از نوالت کس که سنگ خاره کدامست و لعل پاره کدام
داشتم لعل پاره یی من هست از کفم ناگهان فتاد و شکست
مردم چشمم افکند بر زر دمبدم لعل پاره ی جگری
یار خورشید و لعل پاره دلیست که درو غیر مهر نقش نبست
اشکم اگر عقیق شد از تاب مهر دوست از سنگ لعل پاره کند نور آفتاب
دارم ز تو لعل پاره داغ بیرون ز شمار انجمنها
ای لعل پاره گوهر یکدانه ای چو تو تا این زمان نکرده ز بحر و ز کان خروج