لعل مذاب. [ ل َ ل ِ م ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صاحب برهان گوید: به معنی لعل گداخته و کنایه از شراب لعلی انگوری باشد و نیز کنایه از خون هم هست که بعربی دم گویند. صاحب آنندراج گوید: کنایه از شراب سرخ انگوری است. شراب : از پی تفریح طبعو زیور حسن طرب خوش بود ترکیب زرین جام با لعل مذاب.
جملاتی از کاربرد کلمه لعل مذاب
از پی تفریح طبع و زیور حسن طرب خوش بود ترکیب زرین جام با لعل مذاب
به جوی اندرش همچو لعل مذاب روان شکر و شیر و شهد و شراب
فرودین کرد نثارش زسمن لعل مذاب بلبلانرا بگلو از نغم آمیخت رباب
شود خون، دلم همچو لعل مذاب فرو ریزم از دیده یاقوت ناب
وین طرفه که هر که بایدش لعل مذاب با کشتی می بر لب دریا باشد
بلارکش بود الماس رنگ و آتش فعل ولی به واقعه لعل مذاب را ماند
ساقی بیار لعل مذاب رحیق خاص باشد که یابم از غم دل یک زمان خلاص
بدان صفت که بود دربلور لعل مذاب برآن نسق که بود آب را میان آتش
لعل یار ار نبود لعل مذاب از چه بودش خواص باده ی ناب