لعل روان

معنی کلمه لعل روان در لغت نامه دهخدا

لعل روان. [ ل َ ل ِ رَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی انگوری باشد. ( برهان ). کنایه از شراب سرخ است. ( آنندراج ) :
لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور
زین فلک زمرّدین بهر چه مار میخوری.خواجه سلمان ( از آنندراج ). || کنایه است از اشک خونین :
گر چو چنگم در بر آیی زلف در دامن کشان
از مژه یک دامنت لعل روان خواهم فشاند.خاقانی.

معنی کلمه لعل روان در فرهنگ فارسی

کنایه از شراب لعلی انگوری باشد . کنایه از شراب سرخ است .

جملاتی از کاربرد کلمه لعل روان

حدیث لعل روان پرور تو می خواران به دیده بر لب جام شراب بنویسند
صدف دیده شد از اشک روان دریایی به هوای گهر لعل روان بخشایی
از لعل روان پرور، با معجز عیسایی وز چشم ستم گستر، با فتنه چنگیزی
از لعل روان بخشت خواجو چو سخن راند ظاهر شود از نطفش اعجاز مسیحائی
کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا سرچشمه حیات کجا آب جو کجا
بیا که در غم هجر تو کار دیده ی من ز شوق لعل روان بر قدت گهرباریست
با من سخن ز لعل روان بخش یار کن آب حیات را چه کند تشنه کام او
تلخ است مذاق جان، ای نوش دهان دریاب کز لعل روان پرور، کان شکرت بینم
از لب لعل روان بخش بتان ای کوهی کام آن یافت که در خون جگر میگردد
من و آن لعل روان بخش که از یک سخنش دل اگر مرده صدساله بود، زنده کنی