لع

معنی کلمه لع در لغت نامه دهخدا

لع. [ ل َ ]( ع اِ فعل ) لعاً، و هی کلمة یقال للعاثر اذا دُعی له بالانتعاش. ( منتهی الارب ). کلمه ای که به مردم شکوخیده گویند تا از لغزش دروا شوند. درست خیز. برپای باش.
لع. [ ل َع ع ] ( ع ص ) مرد حریص تیزشهوت. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه لع در فرهنگ فارسی

مرد حریص تیز شهوت

جملاتی از کاربرد کلمه لع

آدمیئی شود لطیف چو ماه با لب همچو لع ل و چشم سیاه