معنی کلمه لشکر شکنی در لغت نامه دهخدا
ای به لشکرشکنی بیشتر از صد رستم
ای به هشیاردلی بیشتر از صد هوشنگ.فرخی.چون ترا ندهد از آن تا تو به لشکرشکنی
سر به شمشیر دهی تن به تبر دیده به تیر.سوزنی.کارلشکرشکنی دارد و کشورگیری
در چنین کار پسندیده چرا این تأخیر.سوزنی.صد رستمش ارچه در رکاب است
لشکرشکنیش ازاین حساب است.نظامی.