لحافی

معنی کلمه لحافی در لغت نامه دهخدا

لحافی. [ ل ِ فی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به لحاف. و بدین نسبت مشهور است ابوعبداﷲ المطهربن محمدبن ابراهیم الشیرازی الصوفی المعروف باللحافی... ( سمعانی ورق 494 ).

معنی کلمه لحافی در فرهنگ فارسی

منسوب به لحاف

جملاتی از کاربرد کلمه لحافی

آتشین تافته آل برافروخته بود تا کجا شرب لحافی شب دی سوخته بود
برخلاف شاعران اهل دیگر مناطق ایران در آن دوران که غالباً از طبقات بالای جامعه چون ادیبان، دیوانیان و دبیران بودند، در نواحی شمال غرب ایران بسیاری از شاعران از مردم عادی و پیشه‌وران و کارگران بودند و نام‌های آن‌ها چون سقّا، عصفوری (گنجشک‌فروش)، سرّاج، جاندار، لحافی و نظایر آن گواه این امر است. این شاعران غالباً تعبیرهای محاوره‌ای را در شعر خود به کار می‌بردند و از این طریق بسیاری از لغات و اصطلاحات فارسی خاص آن سامان را در اشعار خود به یادگار گذاشته‌اند. علاوه بر این، وجود آگاهی‌هایی از آداب و رسوم، زندگی روزمره، پوشاک، بازی‌ها و سرگرمی‌های مردم در آن دوران از جمله فواید جانبی نزهةالمجالس است.
شبی دید ناگه لحافی به خواب که از میخ در جامه شد خراب
خوابم نمی برد که کند بر مریضِ عشق گاهی بلا لحافی و گه درد بستری
سرو قدّش به خرام آمد و با صد شفقت بر سر کهنه لحافی که مرا بود نشست