لجاء

معنی کلمه لجاء در لغت نامه دهخدا

لجاء. [ ل َ ج َءْ ]( ع اِ ) پناه جای. || غوک. ( منتهی الارب ).
لجاء. [ ل َ ج َءْ ] ( ع مص ) پناه گرفتن. ( منتهی الارب ).
لجاء. [ ل َ ج َءْ ] ( اِخ ) نام جد عمروبن اشعب. ( منتهی الارب ).
لجاء. [ ل َ ج َءْ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). نام موضعی مرتفع به سوریه درسنجاق حوران واقع در شمال غربی جبل حوران. به مشرق آن وادی لوده و به مغرب وادی اطرم و به جنوب وادی القنوات باشد. و آن را اراضی بلند و غریب شکل باشد و ازمواد آتشفشانی که در عهود سالفه از کوه آتشفشان حوران خارج گشته تشکیل گردیده و ضخامت این مواد به دویست گز میرسد که پس از انفجار شکاف برداشته و ایجاد پرتگاههای مخوف و دره های ژرف کرده است و هم بر اثر انفجار گازهای زیرزمینی بکلی زیر و زبر گشته و بشکل تخته سنگهای جسیم غیرمنظم درآمده و از قدیم عاصیان و طاغیان این محل مساعد را ملاذ و ملجاء خود ساخته اند و بدین مناسبت لجاء نام گرفته و عبرانیان قدیم اوحوپ و یونانیان خوترانیتس نامیده اند. ( قاموس الاعلام ترکی ).

جملاتی از کاربرد کلمه لجاء

در خبر است: «لو لم تذنبوا لجاء اللَّه بقوم یذنبون کی یغفر لهم».