قفل وسواس. [ ق ُ ل ِ وَس ْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنکه آهن که حلقه های آهن بر آن نصب کنند و دو میل آهنی که هر دو به هم وصل دارند ازآن حلقه ها درگذرانند و بستن و گشادن آن خالی از اشکالی نیست ، و آن را در عرف هند گورکهردهندها خوانند ولهذا اکثر جوگیان دارند. ( فرهنگ نظام ) : قفل وسواس است در کف رشته اعمال ما میخورد صد جا گره تا یک گره وامیشود.واله ( از فرهنگ نظام ).قفل وسواس فلاطون است زنجیرجنون تا نسوزانی دماغ عقل را نتوان گشاد. میرزا جلال اسیر ( از فرهنگ نظام از بهار عجم ).
جملاتی از کاربرد کلمه قفل وسواس
چون نفس بیدل کلید آرزوها داشتم قفل وسواس دل آخر کرد بیدندانهام
کلید از خانه دارد قفل وسواس و من از حیرت گشادِ عقدهء دل را ، ز هر بیدرد می جویم
رهی پیچیده همچون قفل وسواس مشقت خیز چون ایام افلاس
هر انگشتش کلید قفل وسواس جنون او را به سر چون مور در طاس