قفطی

معنی کلمه قفطی در لغت نامه دهخدا

قفطی. [ ق َ ف َ طا ] ( ع ص ) ( رجل... ) مرد بسیار گاینده. ( منتهی الارب ). کثیرالجماع. ( از ذیل اقرب الموارد ).
قفطی. [ ق ِ ] ( اِخ ) علی بن یوسف بن ابراهیم شیبانی ، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوالحسن ( 564-646 هَ. ق. ). از مردم صعید علیای مصر بود. وی در حلب اقامت کرد و در روزگار ملک ظاهر عهده دار قضاء آن شهر شد و او را «وزیر اکرم » خواندند. او به جمعآوری کتاب علاقه فراوانی داشت. قیمت کتابخانه او بر پنجاه هزار دینار بالغ بود. به حلب درگذشت. او راست : 1- اخبار العلماء باخبار الحکماء، مطبوع. 2- انباه الرواةعلی انباء النحاة، خطی. 3- الدر الثمین فی اخبار المتیمین. 4- اخبار مصر، در شش جزء. 5- تاریخ یمن. 6- بقیه تاریخ سلجوقیه. 7- اخبار آل مرداس. 8- اخبار المصنفین و ما صنفوه. 9- اصلاح خلل الصحاح جوهری. 10- نهزة الخاطر، در ادبیات. 11- کتاب المحمدین من الشعراء، خطی ، این کتاب را به ترتیب پدران به رشته تحریر کشیده و تا محمدبن سعید رسیده است. ( از ارشاد الاریب ج 5 ص 477، 494 ) ( از اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 705 و 706 ).

جملاتی از کاربرد کلمه قفطی

اندرزگر یا اندرزغر ستاره‌شناس و فیلسوف دوره ساسانی بود که با توجه به نوشتهٔ والنس، کتابی در موالید تألیف کرده است و نویسندگان قرون نخست اسلامی مانند ابن قفطی از وی یاد کرده‌اند.
علاوه بر اشعار فارسی، حمدالله مستوفی، شمس‌الدین شهرزوری و قفطی ۲۵ رباعی عربی را به خیام نسبت داده‌اند.
یاقوت حموی پس از حمله مغول از خراسان به دمشق گریخت و توسط دوست خود قفطی مورد پذیرایی قرار گرفت و قفطی در تکمیل کتاب او بنام ارشاد به او کمک کرد. یاقوت نیز در کتابش از فهرست آثار قفطی یاد میکند.
کنار گذاشته شد و قانون، جای آن را گرفت. قفطی می‌افزاید: «هرچند کتاب ملکی در عمل از قانون بهتر است، لکن قانون از جهت علمی بر آن برتری دارد».