قصلان

معنی کلمه قصلان در لغت نامه دهخدا

قصلان. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج واقع در 8 هزارگزی شمال قروه و کنار راه قروه به باباگرگر. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است. سکنه آن 528 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه محلی و محصول آن غلات ، لبنیات ، حبوبات ، قلمستان و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه ، جاجیم و گلیم بافی است. راه مالرو دارد، و تابستان اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه قصلان در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان اسفند آباد بخش قروه شهرستان سنندج واقع در ۸ هزار گزی شمال قروه و کنار راه قروه به بابا گرگر . موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیر است .

جملاتی از کاربرد کلمه قصلان

این روستا در دهستان قصلان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۷ نفر (۴۶خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان قصلان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۹۰ نفر (۹۷خانوار) بوده‌است.
حمام قصلان مربوط به دوره زند است و در شهرستان قروه، روستای قصلان واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۲۸۳۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
این روستا در دهستان قصلان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۵ نفر (۵۷خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان قصلان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۶ نفر (۲۰خانوار) بوده‌است.
تپه قصلان مربوط به دوران پیش از تاریخ ایران باستان تا دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان قروه، بخش مرکزی، روستای قصلان واقع شده و این اثر در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۵۲۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.