قرینان

معنی کلمه قرینان در لغت نامه دهخدا

قرینان. [ ق َ ] ( اِخ ) تثنیه قَرین. مرادابوبکر و طلحه رضی اﷲ عنهما، زیرا عثمان بن عبداﷲ آن دو را گرفت و با یک رسن به هم بست. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه قرینان

یاران آن دیار و رفیقان آن فریق سکان آن مقام و قرینان آن قرن
چو چشمی مقترن گردد بدان غیبی چراغ جان ببیند بی‌قرینه او قرینان نهانی را
از قرینان نکوتری چون ماه نه که چون آفتاب تنها هم
بدانند از همنشینان او دلایل برند از قرینان او
بیار ساقی مجلس، بگوی مطرب مونس که دیر شد که قرینان ندیده‌اند قرین را
وارهد از محبس و زندان تنگ دور گردد زین قرینان مژنگ