قرناس

معنی کلمه قرناس در لغت نامه دهخدا

قرناس. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس در 14000 گزی شمال خاوری کلاله. موقع جغرافیایی آن کوهستانی جنگلی معتدل مالاریائی. سکنه آن 150 تن. آب آن از چشمه سار و محصولات آن برنج ، غلات ، حبوبات ، عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

معنی کلمه قرناس در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان گوکلدن بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ۱۴٠٠٠ گزی شمال خاوری کلدکه .

جملاتی از کاربرد کلمه قرناس

همچنین در شرح واژه مقرنس نکات توضیحی مختلفی آمده ازجمله: کلمه مقرنس با قر و قرناس و قرنیس و قرنیز خویشاوند است و می‌توانیم بگوئیم چیزی قرنیزدار شده‌است و این معنی با شکل عنصر تزئینی مورد نظر ما که از تعداد کم و بیش سطوح برآمده و فرورفته صورت می‌گیرد موافق است.