قارن وند

معنی کلمه قارن وند در لغت نامه دهخدا

قارن وند. [ رَ وَ ] ( اِخ ) نام طایفه ای است که سوخرائیان یا قارن وند خوانده میشدند. این خاندان در جبال طبرستان تقریبا 274 سال حکومت داشتند و شروع آن از حدود50 سال قبل از هجرت بوده که حکومت شهریار کوه و کوه قارن به قارن بن سوخرا اعطا گردیده و با مرگ مازیار به سال 224 هَ. ق. به پایان رسید. افراد این خاندان دارای لقب «جرشاه » یا «ملک الجبال » و همچنین عنوان اسپهبد بودند. ( ترجمه مازندران و استرآباد ص 179 ). قارن وند یکی از نجیب ترین تیره های هفتگانه ساسانیان ایران بودند که اعضای آن را مورخان عرب «اهل البیوتات » میخواندند. ( ترجمه مازندران و استرآباد ص 223 ).

معنی کلمه قارن وند در فرهنگ فارسی

نام خاندانی است که سو- خراییان نیز خوانده میشود . افراد این خاندان در جبال طبرستان حدود ۲۷٠ سال حکومت کردند . آغاز حکومت ایشان حدود ۵٠ قبل از هجرت بود ( از زمانی که حکومت جبال طبرستان به قارن بن سوخرا داده شد ) پایان حکومت آنان سال ۲۲۴ ه ق. ( تاریخ مرگ مازیار ) است . افراد این خاندان بلقب [ شاه ] ( جرشاه معر. ) یا [ ملک الجبال ] ملقب بودند و عنوان اسپهبد ( اصفهبذ معر. ) داشتند .
نام طائفه است که سوخرائیان یا قارن وند خوانده میشدند .

جملاتی از کاربرد کلمه قارن وند

نویسندگان مسلمان پیوسته از کوهی به نام قارن (کارن) نام برده‌اند شهریارکوه در واقع همان جبال قارن و پیشتر مرکز خاندان قارن وند بودمسعودی نیز کوه قارن را میان طبرستان و ناحیهٔ قومس می‌داند نواحی شمالی سمنان در دوران گذشته محل زندگی اقوام تپوری یعنی منسوب به تپه و کوه بوده‌است. تپوری‌ها بعدها توانستند جلگه مازندران را تحت تسلط خود درآورند قلمرو آنها تپورستان نامیده شددرعهد ساسانی گروهی به نام آل قارن (از نوادگان کارن پهلو از خاندان مهم اشکانی) به شهریارکوه مهاجرت می‌کنند سوادکوه و فریم و هزارجریب را تحت اختیار خود درمی‌آوردند؛ لذا این مناطق زمانی تحت کنترل اسپهبدان باوندی و گاهی قارنوندی بوده‌است.