فومه

معنی کلمه فومه در لغت نامه دهخدا

( فومة ) فومة. [ م َ ] ( ع اِ ) خوشه. || آنچه به دو انگشت برداشته شود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، فُوَم. ( اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه فومه

فلک چو فومه انگور خون گریست بسی در انتظار جنابت بپایمال ز حیر