فوط. [ ف ُ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ فوطه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فوطه و فوته شود. فوط. ( اِخ ) پسر سوم حام. ( قاموس کتاب مقدس ). فوط. ( اِخ ) اسم مملکتی است که پسر حام در آنجا روزگار به سر برد. ( قاموس کتاب مقدس ). نیز منظور قومی است که از نسل فوط پیدا شدند. ( از حاشیه ص 444 ایران باستان پیرنیا ).
معنی کلمه فوط در فرهنگ فارسی
اسم مملکتی است که پسر حام در آن جا روزگار بسر برد . نیز منظور قومی است که از نسل فوط پیدا شدند .
جملاتی از کاربرد کلمه فوط
قصهای مشابه سرگذشت حام، در ادبیات کنعانی وجود دارد؛ در حماسه اقهت که به زبان اوگاریتی است، زمانی که اقهت مستی پدر خود را میبیند، به او در راه رفتن کمک میکند. در باب ۱۰ سفر پیدایش که به فرزندانِ پسران نوح پرداخته شده، «کوش مِصرایم، فوط و کنعان» پسران حام معرفی شدهاند.