فوسه

معنی کلمه فوسه در لغت نامه دهخدا

فوسه. [ ف ُ س ِ ] ( اِخ ) شمالی ترین شهر ایونیا در آسیای صغیر بوده و مردم این شهر در دریانوردی مهارت داشته و مسافرتهای دور و دراز دریایی را ابتدا این مردم به یونانیان آموختند. امروز بجای آن شهر فوکیا بنا شده است که در شش فرسنگی ازمیر واقع است. ( فوستل دو کولانژ ).

جملاتی از کاربرد کلمه فوسه

یون فوسه در سال ۱۹۵۹ در هوگسوند نروژ به دنیا آمد و در استرندبارم بزرگ شد. تجربه تصادفی شدید در هفت سالگی که او را به مرگ نزدیک کرد، به‌طور قابل توجهی بر نوشتن او در بزرگسالی تأثیرگذار بود. فوسه تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه برگن و در رشته ادبیات تطبیقی ادامه داد. اولین رمان فوسه به نام «قرمز، سیاه» در سال ۱۹۸۳ منتشر شد و اولین نمایشنامه‌اش با نام «و ما هرگز از هم جدا نمی‌شویم»، در سال ۱۹۹۴ اجرا و منتشر شد. در کارنامه ادبی فوسه علاوه بر رمان و نمایشنامه آثاری در زمینه داستان کوتاه، شعر، کتاب کودکان، و مقاله نیز به چشم می‌خورد.