فلک سواری. [ ف َ ل َ س َ ] ( حامص مرکب ) سواری بر فلک. بلندپروازی. مرکب بر آسمان راندن. فلک پیما بودن : رستمی کز فلک سواری رخش هم بزرگ است و هم بزرگی بخش.نظامی.کرده فلک از فلک سواری رویین دز قطب را حصاری.نظامی.
معنی کلمه فلک سواری در فرهنگ فارسی
سواری بر فلک بند پروازی
جملاتی از کاربرد کلمه فلک سواری
کرده فلک از فلک سواری رویین دز قطب را حصاری
رستمی کز فلک سواری رخش هم بزرگ است و هم بزرگی بخش
بخرده کاری فکر و فلک سواری وهم بیک دلی یقین و بپیروی گمان
ز شوق، جسم گران را چنان سبک کردیم که وقت فکر، ردیف فلک سواری ماست