فلعه

معنی کلمه فلعه در لغت نامه دهخدا

( فلعة ) فلعة. [ ف ِ ع َ ] ( ع اِ ) پاره ای از کوهان : لعن اﷲ فلعتها؛ دشنام است مر عربان را. ( منتهی الارب ). قطعه ای از سنام. ج ، فِلَع. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه فلعه در فرهنگ فارسی

پاره از کوهان لعن الله فلعتها دشنام است مر عربان را .

جملاتی از کاربرد کلمه فلعه

قلعۀ هرسین از قلوه‌سنگ و ملاط پی‌ریزی شده‌است. این فلعه در گذشته دارای چهار برج در چهار جهت بوده، اما امروزه تنها برج غربی آن باقی مانده‌است. آب قلعه از طریق دو خط لولۀ سفالی از سرآب هرسین تأمین می‌شده‌است. امروزه بقایای این لوله‌ها که با فاصلۀ زیاد از یکدیگر و به‌صورت مخفیانه وارد قلعه می‌شده‌اند، در خانه‌های اطراف قلعه به چشم می‌خورد. وجود این لوله‌ها این فرضیه را مطرح کرده که ساکنان قلعه در هنگام بروز جنگ و در مواقع اضطرار از قلعه خارج نمی‌شده‌اند.
قلعه شریفی بر فراز کوهی در غرب خلیلی فلعه ای مستحکم که به احتمال قوی قلعه نگهبانی از شهر ماخرذ بوده است.