فلامک

معنی کلمه فلامک در لغت نامه دهخدا

فلامک. [ ف َ م َ ] ( اِ ) قسمی الماس کم قیمت. ( یادداشت مؤلف ). محرف فلمنک. ( فرهنگ فارسی معین ). اصلاً به معنی هلندی و منسوب به هلند است. رجوع به فلمنک شود.

معنی کلمه فلامک در فرهنگ عمید

نوعی الماس ارزان و سرخ رنگ با تراش یک سطحی.

معنی کلمه فلامک در فرهنگ فارسی

( صفت ) فلمنک : الماس فلامک .

معنی کلمه فلامک در فرهنگ اسم ها

اسم: فلامک (دختر) (لاتین، هلندی) (تلفظ: falamak) (فارسی: فلامک) (انگلیسی: falamak)
معنی: الماس صورتی رنگ، نوعی الماس

جملاتی از کاربرد کلمه فلامک

جقه نادری که در سده ۱۲ قمری در ایران ساخته شده است، آراسته به الماس و زمرد، که در وسط آن یک تخمه زمرد دامله درشت خوشرنگ نصب شده‌است. در زیر جقه، سه آویز زمرد خوشرنگ امرودی آویخته شده‌است. قسمت بالای جقه، هفت شقه‌است و در دو طرف شقه‌ها نیز دو ریسه و برگ و گل الماس نشان ساخته‌اند و از نوک شقه‌های جقه، دو آویز زمرد بسیار اعلای سعیدی امرودی آویخته شده‌است. در بالای تخمه وسط، هلال الماس نشان و در پایین، در دو سو، شبیه درفش، طبل، لوله توپ و سرنیزه روی زه زین نصب شده‌است. پارچه درفش به سه ردیف یاقوت، الماس و زمرد کمرنگ تقسیم شده‌است. تمام جقه، آراسته به الماس‌های فلامک خوش آب و درشت و ریز است. رضاشاه پهلوی، از جقه مزبور گاهی استفاده می‌کرد. وزن جقه ۳۳ مثقال و ۱۶ نخود است.
در بخش مجموعه داستان اول، لوح تقدیر، تندیس و جایزه نقدی بنیاد به‌طور مشترک به سپیده سیاوشی برای مجموعه داستان فارسی بخند و محمد طلوعی برای مجموعه داستان من ژانت نیستم تعلق گرفت. در این بخش از فلامک جنیدی نویسنده جایی به نام تاماسکو نیز تقدیر شد.