فرد رو

معنی کلمه فرد رو در لغت نامه دهخدا

فردرو. [ ف َرْدْ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) کسی که تنها رود و محتاج بدرقه نباشد. ( آنندراج از بهار عجم ). مجرد. که به توکل و اعتماد به حق رود :
دامن فردروان گیر اگر حق طلبی
به صدای جرس قافله از راه مرو.صائب.

معنی کلمه فرد رو در فرهنگ فارسی

کسی که تنها رود و محتاج بدرقه نباشد .

جملاتی از کاربرد کلمه فرد رو

سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش «بکر» هست، آدم بداخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبری است و دائم به همه چی ایراد می‌گیرد و غر می‌زند. کلا هم ۲ تا دوست دارد یکی از آن‌ها که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره می‌کند و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا می‌خورد دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی دارد هرروز صبح بکر به این کافه می‌رود، قهوه می‌خورد و سیگارش رو می‌کشد بعد می‌رود سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشان می‌دهد و نظریات «بکر» و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه…
رو به حق رحمت رحمن فرد رو به حق آنک با تو لطف کرد