یک دفعه. [ ی َ /ی ِ دَ ع َ / ع ِ ] ( ق مرکب ) دفعه واحد. و یک بار و یک هنگام. ( ناظم الاطباء ). یک مرتبه. یک بار : همه را زاد به یک دفعه نه پیشی نه پسی نه ورا قابله ای بود و نه فریادرسی.منوچهری.|| یک بارگی و ناگهان. ناگهان. بغتةً. || بالتمام. تماماً. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه یک دفعه در فرهنگ فارسی
یک مرتبه ناگهان بغتا.
جملاتی از کاربرد کلمه یک دفعه
در طول بازی شما یک دفعه وارد مدرسه میشوید و با هیولایی رو به رو میشوید، داستان این مرد این است که در کودکی به مدرسه مذهبی میرفته و بهترین دوستش که جسیکا نام داشته توسط پدر مقدس مدرسه مورد تجاوز قرار گرفته است و آن هیولای مدرسه همان پدر است.
در تابستان ۱۳۵۵ جلسهای با حضور شاه، هویدا، صفی اصفیا، هوشنگ انصاری، وزیر امور اقتصادی و دارایی، حسنعلی مهران، رئیس بانک مرکزی و عبدالمجید مجیدی، رئیسسازمان برنامه و بودجه برگزار میشود. شاه مغموم و افسرده بود و پرسید: چطور شد یک دفعه به این وضعیت افتادیم؟... همه ساکت بودند. مجیدی گفت: «... ما وضع مردم دهی را داشتیم که زندگی خوشی داشتند ولی خشکسالی بود و آب برای کشاورزی نداشتند. آرزو کردند باران بیاید. یکوقت آنقدر باران آمد که سیل زد خانه و زندگی آنها را خراب کرد. آدمها زنده ماندند ولی معیشتشان به هم ریخت. ما به خوشی زندگی میکردیم. پول بیشتری دلمان میخواست که مملکت را بسازیم. درآمد نفت مثل سیلی بود که زندگی ما را شست و رفت… .» شاه ناراحت شد و جلسه را ترک کرد.
باب اسفنجی شلوارنتیس: یک روز باب اسفنجی به همراه پاتریک داشت حباب درست میکرد اما یک دفعه یک حباب ساخت که باب اسفنجی و پاتریک را درون آن گیر انداخت و آنها داد زدند و کمک خواستند و حباب به داخل یک غار رفت و…
«یک آقای بزرگواری استدلال کرده که من (ناطق نوری) در دفتر کارم بودم و یک فرد آمده و گفته من هیچ توقعی ندارم جز اینکه در دادگستری به پرونده من عادلانه رسیدگی شود؛ و این آقا (ناطق نوری) گفته که چرا باید اینگونه باشد که تن مردم بلرزد. پس از گذشت ۳۷ سال کسانی که زبان انتقاد باز کردهاند، خودشان در این کشور مسئول بودهاند و حالا یک دفعه نقش عوض کردهاند و اپوزیسیون شدهاند، برخی از اینها خودشان اشرافیگری را در کشور راه انداختند؛ اما یادشان رفته است، یک نگاه به خودشان و آقازادهها و اطرافشان بیندازند و به سرمایههای مفسدی که با آنها روابطی دارند نگاه کنند. آن وقت مشخص میشود که مشکل از کجاست.»
صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی مه رفت به میزان که فرو شد به ترازو
«از روز شنبه ۱۱ جمادیالثانی ۱۳۳۳ حکومت عثمانی بعضی از ارمنیهای اتباع عثمانی و اجنبی مقیمین استانبول را شب و روز علی الاتصال یک دفعه در اقامتگاه و تجارتخانه و در دکانهایشان دستگیر و در محبس توقیف نمود و بهطور یقین هنوز کیفیت معلوم نشده که مقصود ضابطه حکومت محلی از توقیف ارمنیها چه بوده و تقصیر اشخاص موقوفین چیست؟ حکومت عثمانی اغلب این اشخاص را برای تأمین و استقرار آسایش از استانبول نفی و به سمت شهرهای آناتولی فرستادهاست و اشخاصی که تا حال توقیف شده عده آنها تا هفتصد الی هزار نفر رسیده و در میان آنها از معتبران ارمنی از قبیل وزیر سابق پست و تلگراف و غیره هم میباشد.»
«پیرزنی میان آنها با گریه به زبان ترکی میگفت خانههای ما را خراب کردند و آنچه هم مانده بود به اسرای انگلیسی و فرانسوی داده ماها را به صحراها بدین حالت انداختهاند، چرا ماها را یک دفعه نکشتند تا بدین ترتیب زجرکش نشویم. زنی را دیدم بچهٔ کوچکی در بغل داشت، هر دو گریهکنان فریاد از گرسنگی میزدند.»
جراحی که معالجه کیرا را بعد از حادثه برعهده داشت، در دفتر روزانه خود نوشتهاست شاید چیزی بود که آسانو نمیتوانست تحمل کند. آسانو معمولاً زودرنج و ناشکیبا بود. به نظر آسانو، کیرا را پیدا کرد و یک دفعه با شمشیر صورت او را برید. وی افزود که رابطه کیرا یوشیناکا و آسانو برای مدتی بد بودهاست.
بنده گمان میکنم که با مهندس بازرگان و مرحوم آیتالله زنجانی که فوت کرده، سه نفر اول بودیم… آقای بازرگان به من تلفن کرد که من میآیم به منزل شما و میرویم خیابان فرهنگ… رفتیم منزل آیت لله زنجانی. گفتم من یک دفعه ایشان را در اتاق مصدق دیدم. گفت خودشه. پایه نهضت مقاومت ملی در آن جا ریخته شد
این مسابقه در سامر اسلم در حالی که جان سینا از ناحیه دست مصدوم شده بود برگزار شد و دو کشتیگیر زیبا کار کردند و تریپل اچ در زمان مسابقه نیز خوب قضاوت میکرد و طرف کسی نبودو سرانجام دنیل بر این توانست با اجرای حرکت پایانی خود جان سینا را شکست دهد. او قهرمان جدید کمپانی شده بود و به نظر میآمد که تریپل اچ نیز از این اتفاق راضی است؛ ولی یک دفعه قهرمان چمدان مانی ان د بنک یعنی رندی اورتن وارد سالن شد و در همین هنگام بود که تریپل اچ حرکت پایانی خود را روی دنیل بر این زد و همه از این اتفاق متعجب شده بودند و رندی اورتن نیز از این فرصت طلایی استفاده کرد و وارد رینگ شد و چمدان خود را به تریپل اچ داد و سپس رندی اورتن دنیل را پین کرد و قهرمانی را از دنیل بر این گرفت.
وقتی در خیابانها راه میرفتیم، به هر ساختمانی میرفتیم، همه توجهات به سمت هیئت ایرانی بود، کأنه هیچکس دیگری نبود. من روز آخری که سخنرانی کردم، تقریباً همه سران بودند یکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسمالله..» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو رفتی در یک حصن و حصاری… تا آخر»؛ من خودم هم اینو احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیستوهفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند. اینکه میگم مژه نزدند، غلو نمیکنم. اغراق نیست، چون نگاه میکردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشمها و گوشهایشان را باز کرده بود که ببینند از جمهوری اسلامی پیام چیست.
به من یک دفعه واصل گشت و بود امید کان مبلغ مضاعف هم شود چون دولتت در دفعه ثانی