ژیگولت

معنی کلمه ژیگولت در لغت نامه دهخدا

ژیگولت. [ گ ُ ل ِ ] ( فرانسوی ، ص ، اِ ) تأنیث ژیگولو. زن ِ خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند.

معنی کلمه ژیگولت در فرهنگ معین

(گُ لِ ) (اِ. ) مؤنث ژیگولو، دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند.

معنی کلمه ژیگولت در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ژیگولو دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند .

معنی کلمه ژیگولت در ویکی واژه

مؤنث ژیگولو؛ دختری که همواره در مجالس لهو و لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند.

جملاتی از کاربرد کلمه ژیگولت

در خیابان غم و اندوه / بلوار رویاهای دست‌نیافتنی قدم می‌زنم / جایی که ژیگول و ژیگولت / می‌توانند بدون شرمندگی از هم بوسه‌ای بگیرند / تا رویاهای از دست‌رفته‌شان را فراموش کنند.